روزگار مرگ اندیشه است_فرهنگی نوروز در ایران در 10 روز خود به استقبال شامگاه غریب اربعین حسین (ع) می رود ،در حالی که مردم ما در عید دیدنی های تکراری و خالی از آزادگی اشان گله از عزاداری های پیاپی مسلمین می کنند و اینکه دین ما دین غم است و چرا باید نوروزمان را در غصه به سر بریم؟ نوروز امروز مردم ما مگر در چه خلاصه می شود ؟جز آنکه صبح ها ساعت 10 از خواب برخیزیزند ،لباس های نو یشان را بپوشند،به خانه یکی از اقوام که یک سال است از حال و روزش خبر ندارند ،بروند و نیم ساعتی که در کنار آنها به خوردن آجیل و شیرینی و میوه می گذرد و گلایه از همه امور دنیا و کشورو دولت و مهم تر از همه مسخره کردن و زیر سوال بردن تمام اعتقادات و سنت ها یی که خودشان هر روزه بدان ها پایبندند ،می گذرد و زمانی که به خانه باز می گردند ،ناهاری و فیلم سینمایی و خوابی و در آخرین لحظات غروب نماز هولهولکی که البته خوشبختانه یا بدبختانه نماز این روز ها دمده شده است!!!و دوباره به مهیمانی می روند یا پذیرای مهمانی تازه هستند و شب هنگام دوباره فیلم ومسابقه و سریال های طنز و خواب فراموشی!بی آنکه کسی از خودش بپرسد فلسفه نوروز چیست؟برای چه به جشن نشسته ایم؟؟کسی از قوم آریا و آریایی نشانی دارد؟؟؟ و در مقابل زمانی که مذهب یادآور حادثه ای چون عاشورا و عواقب آن می شود،ادعای عزاداری در روز عاشورا را دارند که به دنبال دسته ها شربت پخش کردیم و بر مظلومیت حسین گریستیم!!!!و چرا حالا باید عیدمان را خراب کنیم؟؟ نه تایید می کنم نه تکذیب فقط سلام می کنم بر حسین و زرتشت که هر دو برای هدایت جهل آدمی درچنین روزگاری هر کدام بافلسفه خاص خود آمدند ولی هنوز انسان در جهل مطلق خویش دست و پامی زند !!! در پناه دوست
نوشته شده در ساعت12:57 AMبه قلم لولی وش
تا حالا تو یه جاده برفی رانندگی کردی؟وقتی از شیشه ماشین به ریزش برف ها خیره می شی و هر لحظه فکر می کنی یکی از این دانه های برف می خواد تو صورتت بخوره ... نم برف روی شاخه های سبز درخت های روی تپه نشسته و در غروبی که آخرین شعا ع های خورشید دارن از پشت کوهای مغرب می رن... و تو فارغ از همه باید و نباید این روزگارداری شاملو گوش می دی.شاملو بهت می گه: "واپسین شعاع آفتاب شامگاهی نشان دهنده راهی ست که خواهان در نبشتن آنیم، ابرهایی که با وزش باد در حرکتند نشان دهنده راهی ست که خواهان در نبشتن آنیم خشش برگ ها زیر قدم هایم می گویند "بگذار فرو افتی ،آن گاه راه آزادی را باز می یابی" " بعد التحریر:این زمستان انگار نمی خواد بره .دوروز رفته بودم شمال ولی همش باران بود .کنار دریا نتوانستم 5دقیقه هم از سرما بایستم .جاده های هراز و چالوس هم که بسته بودند و قسمت ما شد که تو شب از فیروزکوه برگردیم.بهشتی که توصیف کردم ،حقیقت داشت. جدال بهار و زمستان دیدنی بود! در پناه دوست!
نوشته شده در ساعت12:25 AMبه قلم لولی وش
سلام بهاراولین روز سال 1384 خورشیدی بر همگان مبارک باد. من اولین عیدی ام را از دنیای نت گرفتم .تغییر لوگوی گوگل به سفره هفت سین ،باعث افتخار و شادکامی همه ایرانیانی ست که لحظاتی از زندگی هر روزشان را در نت می گذرانندو اینکه ما هنوز هستیم و دیگران مارا باور دارند! پیام شاد باش و نوروزی همه ایرانیان . غیر ایرانیان از بوش تا مصطفی معین که در خبرنامه گویا آمده هم خبر خوشحال کننده دیگری بود که امروز صبح به من رسید!مخصوصا سید ابراهیم نبوی در پیام خود که بسیار هنرمندانه نوشته شده ،جمله جالبی دارد که خیلی خوشم آمد: " نویسنده بدون سرزمین نمی ماند اگرچه سرزمینش او را نخواهد!" حتما این لینک را بخوانید! در پناه دوست!
نوشته شده در ساعت3:28 AMبه قلم لولی وش
عطر گل های نرگس را فراموش نکنیم به استقبال بهار آمده ام تا با شکوفه های گیلاسش پیمان تازه شدن ببندم به استقبال بهار آمده ام تا به بیدار شدگان از خواب زمستانی سلامی دوباره بگویم به استقبال بهار آمده ام تا رخوت زمستان سرد را از جان وتن بیرون کنم آخرین شب یال آدم حس غریبی دارد.تمام یاد و یادگاری های سال گذشته جلوی نظرت می آد و تو دلت می خواد یه گوشه خلوت گیر بیاری و به همشون فکر کنی!هر کسی فیلم خودش را می بیند ...دلم می خواد برای همه دعا کنم فیلم قشنگی را برای خودشان به یادگار گذاشته باشندبیاییم چشمانمان را ببندیم و لحظه سال تحویل وقتی می خواهیم فال حافظ بگیریم بزرگترین آرزویمان را که هنوز بهش نرسیدیم از بزرگترین کسی که می شناسیم طلب کنیم...بیاییم کنار سفره هفت سین یادمان باشه که دلی بهاری ست که در سفره هفت سینش :سلام،سکوت،سرور،سرزندگی،ستایش،سرودو سپیدی باشد. سالی پر از شادکامی و به روزی و آزادی بیان و قلم برای آریاییان آرزومندم! ... در پناه دوست
نوشته شده در ساعت3:38 PMبه قلم لولی وش
|